فلسطینیها دلایل زیادی برای نفرت از اسراییل دارند. رژیم اسراییل، یک دولت آپارتاید غصبی-استعماری است که بر ویرانههای سرزمین فلسطینیها بنا شدهاست. اما چرا اسراییل اینقدر از فلسطینیها متنفر است؟ چرا در دهههای اخیر، اهالی فلسطین را به طور سیستماتیک و با مشی آزارگرانه، پس از سلطه بر زندگی و معیشتشان به وحشت انداخته، محاصره و زندانی کرده و حقوق اولیه و آزادیهای اساسی را از آنها سلب کرده است؟
پاسخ واضح است ما ممکن است پاسخ درست نباشد. اسراییل از خشونت فلسطینی که چند اسراییلی را تحت تاثیر قرار داده بیزار است، اما در مقایسه با خشونت و تروریسم دولتی که اسراییل علیه فلسطینیها به راه انداخته، به چشم نمیآید. نمونه اخیر، حمله هفته اخیر اسراییل به نوار غزه است. بر اساس آخرین اطلاعات رسمی وزارت بهداشت فلسطین در نتیجه این حمله، ۴۴ فلسطینی از جمله ۱۶ کودک کشته شده و دست کم ۳۵۰ غیرنظامی زخمی شدند. از سال ۲۰۰۸، اسراییل چهار جنگ در خاک فلسطین به راه انداخته است. نزدیک به ۴هزار فلسطینی قربانی این حملات نظامی شدهاند که یکچهارم آن کودکان بودند.
در کل اما، به نظر میرسد نفرت اسراییل از فلسطینیها توسط سه احساس اساسی شکل گرفته و هدایت میشود: «ترس، حسادت و خشم». جای تعجب نیست که اسراییل پس از اشغال تمامی سرزمینهای فلسطینی و تبدیل شدن به یک قدرت نسبی در منطقه، همچنان از فلسطینیها میهراسد. چرا که ترس آن از فلسطینیها جنس جسمی یا مادی ندارد. این ترس یک ترس وجودی است.
«چرا همه اسراییلی ها ترسو هستند؟» این عنوان مناسبی است که یک ستون نویس اسراییلی در سال ۲۰۱۴ از خود پرسید. او در مقالهاش پرسیده بود : «این چه جامعهای است که سربازان ترسو تولید میکند؟ سربازانی که از راه دور به جوانان غیرمسلح فلسطینی شلیک میکنند.» حدود چهار سال بعد، در سال ۲۰۱۸، تماشای سربازان اسراییلی که از پشت سپری مستحکم، صدها معترض غیرمسلح فلسطینی را برای روزها به گلوله بستند، حقیقتا سورئال بود!
اسراییل اساسا در سال ۲۰۰۵ با ترس از غزه گریخت و محاصرهای غیرانسانی را بر دو میلیون انسان تحمیل کرد. اسراییل از هر چیز «فلسطینی» میهراسد. از استواری فلسطینی، وحدت فلسطینی، دموکراسی فلسطینی، شعر فلسطینی و همه نمادهای ملی فلسطین میترسد. حتی از زبان فلسطین که آن را تنزل داده، و پرچم فلسطین نیز میترسد. اسراییل از مادران فلسطینی که نوزادان جدیدی به دنیا میآورند میترسد و آن را «تهدید جمعیتی» میخواند. یک مورخ ۱۲ سال پیش هشدار داد که افزایش جمعیت فلسطینیها میتواند به جدیت یک ایران هستهای، بقای کشور یهودی را تهدید کند. به نظر این مورخ، فلسطینیها میتوانند تا سالهای ۲۰۴۰ تا ۲۰۵۰ به اکثریت تبدیل شوند.
«مروان بشاره» در این مورد در الجزیره نوشته: «ترس میتواند برای دولت پادگانی مانند اسراییل حکم یک ابزار را نیز داشته باشد. دولتی که گویی در آغاز ارتشی بوده که به یک کشور تبدیل شده است. یک روزنامهنگار آمریکایی در کتابی که خلاصهای از تجربیات چندین دهه خود در اسراییل است نوشته: «دولت اسراییل امروز ترسی را برمیانگیزد که بیشترش تخیلی یا دستکم به شدت اغراقآمیز است. این ترسها، اسراییل را به عنوان کشوری منزوی، تنها، در معرض تهدید، همواره در موضع دفاعی و همواره مورد نفرت دیگر ملتها ترسیم میکند». این ترس، همان ابزاری است که «ترحم جهانی» را نسبت به اسراییل و «تنفر جهانی» یا «بیتوجهی جهانی» نسبت به فلسطین را در امتداد خود به ارمغان میآورد.
اسراییل همچنین همیشه از فلسطینیها عصبانی است. از اهالی فلسطین که تسلیم نمیشوند؛ از فلسطینیهایی که سرزمینشان را ترک نمیکنند. اسراییل، در واقع با تمام اهدافی که داشته، از سال ۱۹۴۸ در تمام جنگهایش پیروز شده و به یک قدرت نسبی در خاورمیانه تبدیل شده است. با این حال فلسطینیها همچنان پیروزی اسراییل را انکار میکنند و تسلیم نمی شوند. آنها تسلیم نخواهند شد، بلکه هر چه میگذرد، بیشتر به مقاومت ادامه میدهند.
اسراییل، با ایالات متحده در جیب خود، اروپا در پشت خود و دولتها و پادشاهیهای عربی در کنار خود، حمایت قدرتهای جهانی را تصاحب کردهاست. اما فلسطینیهای منزوی و حتی فراموششده، هنوز از تسلیم حقوق اولیهشان خودداری میکنند؛ چه رسد به اینکه شکست را بپذیرند! همین اسراییل را خشمگین کرده است: «دستانش را برای هیچ، به خون هزاران بیگناه آلوده کرده است». فلسطینیها را میکشد، شکنجه میکند، استثمار میکند و هر آنچه را برای این ملت عزیز است میرباید؛ فلسطینیها اما تسلیم نمیشوند. آنها همچنان به مبارزه در راه آزادی و استقلالشان ادامه میدهند و بسیاری بر نابودی اسراییل به عنوان یک کشور استعماری اصرار دارند.»
اسراییل همچنین به قدرت درونی و غرورِ خودزادهی فلسطین غبطه میخورد. این حسادت به باورهای قوی و آمادگی آنها برای فداکاری است. سربازان وظیفه اسراییلی امروز، از پشت خودروهای زرهیشان، مقابل سینه برهنه فلسطینیها قرار گرفته و با تیراندازی، ناجوانمردانه از آنها انتقام میگیرند. اسراییل اما، بیشتر از همه نسبت به تعلق تاریخی و فرهنگی فلسطینیان به فلسطین غبطه میخورد. از دلبستگی آنها به سرزمینشان خشمگین است. همان دلبستگی که صهیونیسم، باید برای ترغیب یهودیان به شهرک نشینی در سرزمینهای غصبی در دلهاشان ایجاد میکرد. اسرائیل از فلسطینیها متنفر است. زیرا فلسطینیها، تجلی تاریخ، جغرافیا و طبیعت سرزمین فلسطین هستند. اسراییل از دیرباز برای توجیه وجود خود، به الهیات و اسطورهشناسی متوسل شده، در حالی که فلسطینیها نیازی به چنین توجیهی ندارند. آنها خیلی راحت، خیلی ساده و به طور طبیعی به این سرزمین تعلق داشتهاند.
اسراییل تلاش کرده تا تمامی آثار موجودیت فلسطینیها را پاک یا مدفون کند. حتی نام خیابانها، محلهها و شهرکها را تغییر داد. فلسطینیها گواه زندهای هستند از این که اساس صهیونیسم و صهیونیستها(مردم بدون سرزمین ساکن در سرزمین بدون مردم)در بهترین حالت، افسانهای و در واقعیت خشن و استعماری است. اسرائیل از آنها بدلیل اینکه مانع تحقق رویای صهیونیستی در سرتاسر فلسطین تاریخی شدهاند، متنفر است. به ویژه از کسانی که در غزه زندگی می کنند. اهالی استعمارستیزی که این رویاشان را به یک کابوس تبدیل کردهاند.
با این حال، تمجید از هر یک از اینها اشتباه است. عشق همیشه بهتر از نفرت است. نفرت مخرب است و نفرت بیشتری را میزاید. اسراییل هنوز هم میتواند تمام آن نفرت را به مدارا، حسادت را به قدردانی و خشم را به همدلی تبدیل کند. کافی است تا شجاعت جبران گذشته خشونتآمیزش را داشته باشد، بابت دههها جنایت عذرخواهی کند، رنج فلسطینیان را جبران کرده و با احترام با آنها رفتار کند. نفرت اسراییل فلسطینیها را بیرون نمی کند، اما ممکن است روزی به بیرون راندن یهودیان از سرزمینهای اشغالی منتهی شود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟